سرماخوردگی ویداجون
نازنینم فرشته کوچولوی مامانی امروزدوشنبه 5/12/92است ظهرکه ازسرکاربرگشتم مامان بزرگ گفت ازصبح دوسه بارسرفه کردی عصردیدم سرفه هات زیادترشد خانومی یه تب خفیف هم داشتی واسه همینم بردیمت پیش دکترفرسادبیقرارشده بودی واست دیفن هیدرامین دادقطره استامینوفن هر4ساعت یک سی سی ازیترومایسین وقطره بینی اخرشب تبت خیلی زیادشد که من زنگ زدم مامان جون که شب خونه مابخوابه ماهم تاصبح پاشویت کردیم من سه شنبه تآخرهفته هم نرفتم سرکار روزبعد همش تب میکردی سرفه هات شروع شده بود کلا بی اشتها شده بودی هیچی نمی خوردی داروهاتم باهزاربدبختی بهت میدادیم شبها خیلی بیقراربودی اصلا خواب نداشتی روز چهارشنبه هم همینطوری بودی روزپنجشنبه گوش دردم شدی مرتب ابریزش بینی داشتی...
نویسنده :
مامانی
12:15