ویداویدا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

تولدتمام زندگیم

دنیای این روزای ویداجون

عزیزم توچهاردهمین ماه تولدت هستی تواین ماه خیلی اذیت شدی دندون دراوردی سرماخوردی تب کردی سرفه هات طولانی شده اماخداروشکر چیزای جدیدخوبی یادگرفتی مثلا میگی مهتا مرسی نه اه  بسه بس نیس هشت شش ازهمه مهمترخیلی راه میری ولی کاملاتسلط نداری وبهداز چندقدم تعادلتو ازدست میدی وتلپی می افتی الهی من قربون سوگلی زندگیم بشم   ...
27 ارديبهشت 1393

آمدن به مشهد

سوگلی من دختر نانازم امروز 6فروردین 93است اخرین روزسفردربیرجند است وچون شماخانومی موقع اومدن توماشین خیلی اذیت شدی برگشت باهواپیما من وشما اومدیم ساعت 8:40پرواز داشتیم تاخیرداشت دوباره برگشتیم خونه خاله صدیقه ساعت 10:30پروازانجام شد10دقیقه اخر توهواپیماشروع کردی به گریه کردن که خیس عرق شده بودی دایی هادی ومامان جون اومدن فرودگاه دنبالمون ومارورسوندن خونمون. خیلی خیلی این چندروز بهت خوش گذشت ،عزیز دل مامانی خوب خداروشکر انشا ا... سفرهای دیگه هم باهم میریم امیدبه خدا   ...
27 ارديبهشت 1393