ویداویدا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

تولدتمام زندگیم

بیقراری ویداجون

1393/3/5 11:29
نویسنده : مامانی
126 بازدید
اشتراک گذاری

دخترنازنینم امروز14/7/92است وتوسوگلی من ازساعت 12:30شب شروع کردی به بیقراری

بعدهم خیلی گریه کردی که به هق هق کردن افتادی

الهی مامان بمیره واسه اون دونه های اشکت مامانی اصلا دوست ندارم اشکاتوببینم نمیدونم چت شده بودniniweblog.comا

لبته سه شب پیش هم بیقراری میکردی ولی به شدت امشب نبود ،امشب ودیشب مجبورشدم بهت نیم سی سی دیفن هیدرامین بدم که آرومتربشی

.بعدازخوردن دیفن من وبابایی تابت دادیم یکم توتابت غرغرکردی ولی دیفن اثرکردوتونازنین من خوابیدی

.امشب شب شهادت امام جوادم هست امام رضا رو به جون جوادش امشب قسم میدم که توعزیز دلموهمیشه سالم نگه داره ومحافظت باشه .اخه امام رضاجوادشو خیلی دوست داره واگه ضامن اهو روجون جوادش  قسم بدی شرمندت نمی کنه.

توهم خیلی واسم عزیزی مظلوم مامانی. من مطمئنم که جوادالائمه توروهم خیلی دوست داره ومواظبته

.ازخدامی خوام به همین شب عزیز کاری کنه که من دیگه اشک وبیقراری تو رو نبینم .الهی امین 

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)