ویداویدا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

تولدتمام زندگیم

عید 95

1395/1/14 23:53
نویسنده : مامانی
155 بازدید
اشتراک گذاری

یا مقلب القلوب والا بصار یا مدبر الیل والنهار یا محول الحول والاحوال حول حالنا الا احسن الحال

سال نو میشود زمین نفسی دوباره میکشد برگها به رنگ در می ایند وگلها لبخند میزنند وپرنده های خسته بر میگردندودر این رویش سبز دوباره روزهایت رنگارنگ در شکفتن جشن نوروز برایت درهمه سال سرسبزی جاودان وشاوی وسلامتی ارزومندم عیدت مبارک دخمل نازنینم

لحظه شیرین سال تحویل خونمون بودیم شما خواب بودی ساعت 8.00.12 بود ساعتای 11 رفتیم خونه بابابزرگ بعد واسه ناها رفتیم خونه مامان اصدقی همه بودند عصر رفتیم خونه عموابراهیم شب با مامان بزرگ عمو مجید وعمه مژگان رفتیم خونه بابابزرگ

روز دوم ناهار همه خونه عمو مجید بودیم شب رفتیم خانوما جدا اقایون جدا رفتیم پیتزاژون همونجا خبر مرگ عمو احمد را دادند خدارحمتش کند

روز سوم همه خونه عمه مژگان دعوت بودیم شب همه خونه غزاله جون

روز چهارم مامان بزرگ همه رو خانه معلم دعوت داشت عصر رفتیم خونه مامان اصدقی

روز پنجم عمو مجید وعمه مژگان رفتند شمال ما ظهر خونه خاله طاهره کوچیک دعوت بودیم عصر رفتیم خونه مامان بزرگ همه امدند اونجا

روز بعد ظهر خونه مامان اصدقی کشک دعوت بودیم شب امید وفروزان جون رفتن تهران

روز بعد ناهار خونمون بودیم شب رفتیم خونه مامان اصدقی پاچین سفارش دادیم

روز بعد خونه مامان اصدقی رفتیم شب گوشت داغ همونجا درست کردیم وخوردیم

روز بعد هصر سمیرا جون سامان امین وایمان رفتن تهران

خلاصه خداروشکر بهت خیلی خوش گذشت واقعا

خداوند بزرگ راشاکرم

دخترم تموم دنیای من از خدای بزرگ میخواهم درسال جدید سالس سرشار از سلامتی ورشد وخوب غداخوردن تو رقم بزند امین 

 

پسندها (1)

نظرات (0)