ویداویدا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

تولدتمام زندگیم

دخمل قشنگم بای بای دی دی

1393/11/19 15:59
نویسنده : مامانی
74 بازدید
اشتراک گذاری

زیباترین واژه زندگیم ویدایم

روزی که به دنیا امدی بهترین روز زندگیم بودانگارهمین دیروز بود که دنیای خودم ویدای خودم رابغل کردم وبهش شیردادم باسختی زیاد باکمک مامانی وبادردزیادی که داشتم دوست داشتم شیره جانم رابه تو بدهم ومن به مکیدن تو نگاه کنم عشق کنم ونوازشت کنم وحالا و دختر کوچولوی ۲۵ماهه شدی فرشته کوچولوی که می خوام ازشیر بگیرمت

چقدرزود گذشت اخه غذا نمی خوردی ودکتر گفت معتاد ووابسته شیر شدی وباید ازشیر بگیرمت

بالا خره روز پنج شنبه درتاریخ ۹۳/۱۱/۱۶ همزمان با۲۵ماهگی ات دریک حرکت انتحاری ازشیر گرفتمت

باباوحیداومدسرکارم دنبالم اومدیم خونه تو با مامانی وامیرعلی خونمون بودین ماملنی رورسوندیم خونشون درراه برگشت به خونمون برای اخرین بار تو ماشین بابا وحید بهت شیردادم

اومدم خونه رفتم حموم توحموم به سینم بتادین زدم وبا گاز وچسب بستم ساعت ۲:۳۰بود که گفتی مامان دی دی سینمو نشونت دادم ترسیدی چنان گریه مظلومانه ای کردی که دلم خون شد وهرموقع یاد گریت می افتم اشکم درمیاد

ان روز بدترین روز زرندگیم بودچیزی که بیشترازهمه اذیتم میکرد ان نگاه مظلوم ومعصومانه ات بود ولی چاره فقط بیرحمی وندادن دی دی بود

عصرکمی بیقراری کردی ولی از امان ازشب تا صبح همش بیداربودی وروی پای باباوحید بیقراری میکردی

روزبعد روزجمعه من وتو خونه تنها بودیم صبح یه بار سراغشو گرفتی ولی سرگرمت کرذم شبش دوباره بیقرار بودی ونخوابیدیولی چاره چی بود باید این کار اتجام میشد عاشقتم عشقم دختر گلم

۲۵ ماه شیر خوردن نوش جونت باشه این اولین تجربه تلخ یک انسان است که ازبهترین چیزی که دوست دارد جداشود وبیاموزد ازان به بعددر زندگی به هیچ چیز نباید دل بستواین هم جزیی از زندگی  است باید یک روز تموم میشدهرچندسخت

نیست درجهان من ویدای من به خاطر صبوری وهمکاریت با من و بابا وحید بی نهایت ازت ممنونم

امیدوارم درتمام مراحل زندگیت هم صبو ر وسربلند وسرافراز باشی درپناه خدا

الهی امین

دوست دارم ویداجونم

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)