سوختگی روی پای ویداجونی
عزیزم نفسم امروز 93/11/3 است
روزجمعه مامانی رفته بود قاین عروسی تکتم دخترخاله من
من بابابزرگو خونه ناهار دعوت کردم سفره که پخن شد من رفتم قاشق بیارم شما هم سریع بلند شدی وپای نازت خورد به قابلمه داغ زدی زیر گریه اینقدر گریه کردی وهمش میگفتی باباوحید بگیره زیر شیراب سرد اصلا نمی ذاشتی کرم سوختگی به پات بزنم الهی بمیرم تاول بزرگی زده بود پات خیلی گریه میکردی بهت دیفن دادم خوابیدی وقتی بیدارشدی خوشبختانه دیگه سوزش نداشت
الهی که من فدات بشم وازخدا میخوام همیشه ساتم باشی الهی امین
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی