تولدتمام زندگیم

عمر من دختر ناز من امروز 8/5/98 است امروز شما 6سال و6 ماه و23 روزه هستی نفسم وواسه مدرسه باید واکسن پایان 6 سالگیتو میزدی ظهر ساعت 12 بردمت مرکز بهداشت دانش اموز خانم همکار اقای ادیب به نام خانم رادمنش اونجا همراهیم کرد شما هم واکسن زدی هم قطره فلج اطفال خوردی قدت بود 116 سانت ووزنت بود 21 کیلو شب کمی تب کردی واست استامینوفن شروع کردم دستت هم درد میکرد تا روز بعد تب داشتی دوست دارم عزیز دلم  ...

دخملی من امروز 8/5/98 است وهفتمین مروارید دهان دخملم از ردیف پایین جلوی دهان افتاد   عاشقتم نفسم 

زندگی من امروز 5/5/98 است وشما واسه پنجمین شب دور از من در خونه مامان بزرگت خوابیدی عاشقتم 

عشق من امروز 29/4/98 است امروز بابا وحید همه مدارک ووسایلتو از مهد برف گرفت خیلی دوست دارم 

عشق من امروز 26/4/98 است شب عروسی انوشه در باغ رز طرقبه دعوت بودیم با مامان بزرگ وعمو مجید وخاله طاهره کوچیک رفتیم بابا وحید وملینا نبودند اونجا هم بهمون خدارو شکر خوش گذشت ان شا اله همیشه به عروسی وشادی دوست دارم نفسم    ...

زندگی من دنیای من امروز 17/4/98 است وماساعت 4 عصر با عمومجید به سمت بیرجند راه افتادیم واسه عروسی احسان ومهناز ساعت 10 شب رسیدیم فردا یعنی 18 تیر در هتل کوهستان عروسیشون بود خیلی خوش گذشت بعد از عروسی ساعتای 1 شب رفتیم باغی که کرایه کرده بودند اونجا تا ساعت 4 صبح بودیم عالی بود روز 19 تیر همه ناهار خونه خاله صدیقه بودیم عصر با عمو مجید رفتیم عمارت شوکت اباد وقلعه بیرجند اونجا هم خوب بود روز بعد همه ناهار خونه خاله عطیه دعوت بودند شب دوباره همه رفتیم باغ خانم مسعود بهنام اونجا خیلی خیلی عالی بود ودر نهایت روز جمعه 21/4/98 صبح ساعت 9 به سمت مشهد راه افتادیم با عمو مجید ناهار رفتیم قاین خونه عمه صغری ساعت 6 از قاین به سمت مشهد راه افتادیم ساعت...