غذا نخوردن ویدا
عزیز دلم ویدای من امروز 10/8/96 است شما صبح بیدار شدی ویک لیمو شیرین خوردی من که رفتم سرکار با خاله فریده رفته بودی خونه داداشش تا ظهر دیگه هیچی نخوردی منم که ظهر اومدم عصبانی شدم باباتم ظهر نیومد خونه تاشب بهت هیچی ندادم الهی من فدات بشم ...
نویسنده :
مامانی
23:02