ویداویدا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

تولدتمام زندگیم

روز ازمایشگاه

مامان عزیزم روز علوم ازمایشگاهی مبارک کاش الایزا میتونست تعدادکمپلکسهای بین قلب من وتو رابشمارد که بدونی چقدر دوست دارم به اندازه همه دنیا دوست دارم ویدا وبابایی   ...
3 ارديبهشت 1395

سفربه قاین

امروز 95/1/23 است به علت مرگ ناگهانی وناباورانه دایی بزرگه راهی قاین شدیم ساعت 9 شب رسیدیم رفتیم خونه عمه صغری تا جمعه یعنی 95/1/27 قاین بودیم برگشتن با بی بی سعادت اومدیم که تا اخر ماه صبحها با شما دختر گلم باشه دست بی بی سعادت درد نکنه شب 95/1/30با بی بی سعادت رفتیم پیتزا هما بهت خیلی خوس گذشت امیدوارم همیشه شاد وسرحال وسالم باشی عشقم   ...
3 ارديبهشت 1395

تب کردن ویداجون

امروز 95/1/15 است صبح که من سرکار بودم وبا بابا بودی از خواب که  بیدارشدی گفتی دلم درد میکنه تبم داشتی ظهر اومدم همچنان بیقرار بودی بابارفت سرکار یک ساعت خوابیدی یکدفعه بیدار شدی با تب شدید ودل درد خیلی بیقرار بودی ترسیدم به بابا زنگ زدم ازسرکار اومد بردیمت دکتر شب خیلی تب داشتی استامینوفن هر 4ساعت میدادم وپاشویتم کردم تا روزبعد عصر همچنان تب داشتی الهی من بمیرم ای خدای مهربون هیچ وقت دخملمو مریض نکن دیگه امین  
3 ارديبهشت 1395

تولد 3سال و3ماهگی نوگلم (39ماهگی )

دخترم نازنینم همه وجودم بدون که روز به روز عاشقترت میشم دوست دارم بهترینم 39ماهگیت در تاریخ 16/1/95 اولین ماه سال 95 مبارک امیدوارم یال سرشار از خوبی وسلامتی پیش رو داشته باشی امین      ...
2 ارديبهشت 1395

عید 95

یا مقلب القلوب والا بصار یا مدبر الیل والنهار یا محول الحول والاحوال حول حالنا الا احسن الحال سال نو میشود زمین نفسی دوباره میکشد برگها به رنگ در می ایند وگلها لبخند میزنند وپرنده های خسته بر میگردندودر این رویش سبز دوباره روزهایت رنگارنگ در شکفتن جشن نوروز برایت درهمه سال سرسبزی جاودان وشاوی وسلامتی ارزومندم عیدت مبارک دخمل نازنینم لحظه شیرین سال تحویل خونمون بودیم شما خواب بودی ساعت 8.00.12 بود ساعتای 11 رفتیم خونه بابابزرگ بعد واسه ناها رفتیم خونه مامان اصدقی همه بودند عصر رفتیم خونه عموابراهیم شب با مامان بزرگ عمو مجید وعمه مژگان رفتیم خونه بابابزرگ روز دوم ناهار همه خونه عمو مجید بودیم شب رفتیم خانوما جدا اقایو...
14 فروردين 1395

یک شب خوب درطرقبه

دختر نازنینم ویدایم امروز ۹۴/۱۲/۱۱است شب با باباوحید رفتیم رستوران کاج طرقبه خیلی عالی بود وبهت خوش گذشت امیدوارم همیشه شادوسلامت باشی              ...
26 اسفند 1394

سفر به تهران

دختر نازنینم یک سفر دیگری راباهم اونم با هواپیما به تهران تجربه کردی روز 4شنبه 94/11/21 ساعت 10.30 شب به اتفاق عمه وعمو محمدرضا رفتیم تهران اونجا عمو احسان اومد دنبالمون تو یه کم دل درد داشتی روز جمعه 94/11/23 عروسی شهرزاد جون بود تاظهر 23 تو دل درد بودی که حتی شبش تو عروسی هم کمی بی قرار بودی ولی ظهرش خوشبختانه شکمت کار کرده بود شبش که بیقرار بودی دوباره شکمت کار کرد وبهتر شدی در کل خوابت تو تهران به هم خورده بود ولی بازم بهت خوش گذشت خوشبختانه روز یکشنبه شبش خونه اقا علیرضا دعوت بودیم اونجا با سامان بازی کردی وبهت خوش گذشت با لاخره در تاریخ 94/11/26 روز دوشنبه ساعت 8 شب با عمه وعمو محمد...
6 اسفند 1394

دل دردمجددویداجون

عزیزم دخترگلم امروز 94/11/17 است الهی من بمیرم که دل دردت همچنان ادامه دارد وروز بعدش درروز 18بهمن سوزش هم داشتی ای خدا التماست میکنم که هیچ وقت دخملمو مریض نکنی امین ...
6 اسفند 1394

سونوگرافی دکتر اسفندیاری

دختر عزیزم نیست درجهان من شاهزاده من امروز ۹۴/۱۱/۷است وچون هنوز دل درد وسوزش داشتی بردمت سونو دکتر اسفندیاری خوشبختانه وشکر خدا همه چی خوب بود الهی شکر خداوندا ازت میخوام هیچ وقت دیگه مریض نشی امین ...
14 بهمن 1394